کشمش کوچولو

ساخت وبلاگ
59.ماه چهل و ششم پسرم این ماه تو حرف زدنت خیلی از ممال استفاده می کنی که فک می کنم به خاطر تاثیر فیلم خاله سوسکه هست.مثلا می گی کتاب متاب یا  تلویزیون ملویزیون.حتی جمله هاتو هم اینجوری میگی مثلا قصه های فلفلی و حسنی رو میگی مصه های ململی و مسنی خیلی خوب همه چی رو تعمیم میدی و تمرین می کنی.مثلا "ن" کشمش کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت کشمش کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahyard بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 9:16

امسال هم مثل دو سال قبل تولدت 3 نفره بود.از ته دلم از خدا می خوام که سال بعد دیگه اهواز نباشیم و مامان پروانه و بابا هدایتم که انقد دوس دارن,تو تولدت باشن.و اماااااا امسال بنا به درخواست های مکرر خودت!!! یه تولد هم تو مهدکودک برات گرفتیمهوراااااااااا کشمش کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت کشمش کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahyard بازدید : 230 تاريخ : پنجشنبه 28 ارديبهشت 1396 ساعت: 15:31

کشمش کوچولو...
ما را در سایت کشمش کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahyard بازدید : 76 تاريخ : پنجشنبه 28 ارديبهشت 1396 ساعت: 15:31

این ماه خیلی برات خوب بود.چون من تونستم از 20 اسفند تا آخر تعطیلات عید مرخصی بگیرم و سفر طووووووووووولانیمون شروع شد.اول چهار روز رفتیم خرم آباد خونه مادرجون اینا که به خاطر یسنا و شلوغ پلوغ بودن دور و برت خیلی دوست داری و بهت خوش می گذره.بعد رفتیم تهران و تا آخر اسفند اونجا بودیم.مامان پروانه و دای کشمش کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت کشمش کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahyard بازدید : 68 تاريخ : سه شنبه 29 فروردين 1396 ساعت: 13:25

کشمش کوچولو...
ما را در سایت کشمش کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahyard بازدید : 84 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 15:07

این ماه من عاشق قصه روباه و کلاغت شدم اونجاش که می گی روباهه اومد پایین درخت به کلاغ گفت "چقد قارت قشنگه.بعد کلاغه دوباره گفت قار"هم چنان به نسشتم می گی شنستم. "هیجان رنگیز" و " متاسفانه" کلماتی بود که این ماه دوست داشتی تکرار کنی.تقریبا تا 30 بلدی بشمری.یه روز که داشتیم با هم ایام هفته رو می خوندیم پرسیدی "شَم" چنده.گفتم یعنی چی؟گفتی یعنی "شَم" چه عددیه.می گیم شنبه یکشنبه دوشنبه , "شَم" چه عددیهو اما خاطره این ماه یه روز تعطیل قرار بود بریم آبادان.منم که عشق آبادان.یک ساعت قبل از رفتن شروع کردی به ور رفتن با ماشین لباسشویی و هی دکمه هاشو می زدی و منم حساس شده بودم و رفته بودی رو اعصابم.چند بار بهت گفتم دیگه بسه که توجهی نکردی.منم گفتم اگه یک بار دیگه صداشو بشنوم تنبیهت می کنم و آبادان نمی ریم.بعدم رفتم تو اتاق که دیدم بازداره صدای دکمه هاش میاد.اومدم بیرون گفتم دیگه آبادان بی آبادان.توهم هیچی نگفتی.حالا من نشستم تو اتاق منتظرم تو بیای خواهش و تمنا که بریم و منم بگم نخیر هرگز.بعد دیگه بابات بیاد واسطه شه بلکه بریم.ولی تو انگار نه انگار.خونسررررررررررد.رفتی کارتن ببینی.منم که اساسی از ا کشمش کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت کشمش کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahyard بازدید : 99 تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1395 ساعت: 4:28

کشمش کوچولو...
ما را در سایت کشمش کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahyard بازدید : 92 تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1395 ساعت: 4:28

پسر گلم بالاخره سه سال و نیمت تموم شد.به سلامتی این روزا خیلی باید حواسمون به حرف زدنمون باشه.یه ذره پامونو کج بذاریم مچمونو می گیری.مثلا یه دفعه به من گفتی"حالیت نیست؟"و وقتی دیدی چپ چپ نگات می کنم پرسیدی حالیت نیست حرف بدیه؟گفتم آره.گفتی پس چرا وقتی من کار بدی کردم بهم گفتی؟ یه دفعه بابا داشت میرزا قاسمی درست می کرد اسمشو یادت رفته بود می گفتی مرتضی احمدی داریمکلا عاشق مرتضی احمدی هستی و تو ماشین نمی ذاری ما چیزی غیر از اون گوش بدیم.تو خونه هم گاهی واسه خودت شعراشو می خونی دوس داری خودت دیالوگامونو مشخص کنی.مثلا می گی بیا نزدیک من بخواب.بعد اگه من بگم باشه میگی نه نگو باشه بگو من که نزدیک تو هستم.و دوباره می گی بیا نزدیک من بخواب و این دفعه من باید بگم من که نزدیک تو هستم از اول مهر مجددا میری مهدکودک.واسه تکمیل پرونده ات یه سری آزمایش ادرار ومدفوع لازم بود.وقتی می خواستم ازت نمونه بگیرم اصصصلا خوشت نیومد.وقتی اصرار کردم یه کم بیشتر نمونه بگیرم گفتی"بسه.دیگه داری زیاده روی می کنی" دیگه انقد گیر میدی که باهات بازی کنیم و یه بند می گی بازی کنیم وقتی ازت می پرسم چه بازی,از خودت اسم می س کشمش کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت کشمش کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahyard بازدید : 119 تاريخ : شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 6:05

این دفعه حرف خاصی نیست جز کشف تنبلی چشمت که تو غربالگری مهدکودک شک کردن و بعد از ویزیت اپتومتریست دیگه قطعی شد.چشم راستت.عین خودم.اما قسمت بدش وقتی بود که پای عینک وسط کشیده شد و من انقد گریه کردم که نگو.ولی تصمیم گرفتن هرکاری که ممکنه بکنم که این عینک موقتی باشه.یعنی درحد همون یک و نیم دو ماه.بسیااااااااار مصمم هستم که نذارم عینکی شی.کافیه به عینک وابسته شی,دیگه بدون اون زندگیت فلجه.همون طور که خودم علیرغم ایکنه شماره چشمم به دو,دو و نیم هم رسید و تنبلی هم داشت ,هرگز کسی منو با عینک ندید.فقط واسه مطالعه طولانی اونم به ندرت.مثلا اون 4 ماه که واسه رزیدنتی خوندم.یا وقتایی که می خواستم یه فیلم خیلی خیلی توپ ببینم.ولی خیلی راحت هم اموراتم می گذشت و نشد یک بار بابت عینک نزدن اذیت بشم تا بالاخره فمتو کردم.از عینک متنفرررررررررررررم این ماه یه روز جمعه به پیشنهاد بابا رفتیم بندر گناوه.در برابر پیشنهادش مقاومتی نکردم.دیدم گناه داره همیشه تو خونه ام و پامو بیرون نمی ذارم.ولی واقعا خوش گذشت.خصوصا ساحلش.تا حالا ساحل به این تمیزی ندیده بودم. پایان این ماه بازم وزنت 14 کیلو بود و قدت هم دو سه میلیم کشمش کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت کشمش کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahyard بازدید : 92 تاريخ : شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 6:05

پسرم این ماه دو هفته رفتیم سفر و تو این سفر فرصت سد ببرمت پیش دوستم و همسرش تا چشمتو دقیق معاینه کنن.دستشون درد نکنه.دو ساعتی داشتن معاینت می کردن و آخ عینک مناسب و کارای لازم رو گفت گفتن.مسافرت خوبی بود.خصوصا که مامان پروانه و دایی امید هم بودن و چهار روز آخر بابا هدایتم اومد. چتد وقتیه تو خواب خیییییلی حرف می زنی.گاهی پا می شی می شینی و واسه خودت داستان می گی. یکی دو بار که خیلی اذیتم کردی بهت گفتم اگه دوست داری من یه مامان خوب و مهربون برات پیدا می کنم که همیشه باهات بازی کنه.ولی راضی نشدی.گفتی من تو رو می خوام.فقط تو رو دوست دارم.الهی قربونت برم که دوست داری فقط منو اذیت کنی پایان این ماه وزنت بالاخره 15 کیلو شد و قدت همون 101 سانت و چند میل  ادامه مطلب : آدم خیلی چاق کشمش کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت کشمش کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahyard بازدید : 92 تاريخ : شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 6:05